ابو علی سینا و ماجرای پیامبری
بوعلى در حواس و در فکر، انسان فوقالعادهای بوده و شعاع چشمش از دیگران بیشتر و شنوایى گوشش، تیز تیز بود. بهگونه ایکه مردم درباره او افسانهها ساختهاند.
مثلاً میگویند:هنگامیکه در اصفهان بود، صداى چکش مسگرهاى کاشان را میشنید.
ابو علی سینا به اذان موذن استدلال کرد
معروف است که یکی از شا گردان بو علی سینا بــــــه استاد می گفت : اگر تو با این فهم و هوش خارق العاده مدعی نبوت شوی ، مردم به تو می گروند .بوعلی سکوت کرد تا در سفری در فصل زمستان کــه با هم بودند ، سحرگاه بوعلی از خواب بیدار شد و شاگرد رابیدار کرد و گفت : تشنه ام قدری آب بیاور .
شاگرد تعلل کرد و شروع کرد به عذر تراشیدن . هر چه بو علی اصرار کرد شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد ، بستر گرم را ترک کند در همیـن وقت فریاد موذن از بالای ماذنه بلند شد که : الله اکبر ، اشهدان لا اله الا الله ... و ... بوعلـی فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد .
گفت : تو که مدعی بودی اگر من ادعای پیغمبری کنم ، مردم ایمان خواهند آورد .ببین فرمان حضـــــــوری من به تو که سالها شاگرد من بوده ای و از درس من بهره برده ای آنقدر نفوذ ندارد که لحظــه ای بستر گرم را ترک کنی و آبی به من بدهی . اما این مرد موذن پس از 400 سال ، فرمان پیغمبر را اطاعت کـــــرده ازبستر گرم خارج شده و به بالای بلندی رفته و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهی می دهد . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا .
منبع: وبلاگ فرهنگ قرآن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}